تبارک” و “ملکوت” عالم، تحت تدبیر خدای سبحان
کلّ جهان را بالأخره یک نفر اداره می کند، و ایران هم از این مجموعه جدا نیست؛ این اصل اوّل. اگر ما به سراغ اسلام و نظام اسلامی و جمهوری اسلامی حرکت می کنیم، مدیر عامل یک نفر است که “ربّ العالمین” است. اگر ملک است که تبارک الّذ ی بیده الملک ؛ و اگر ملکوت است، فسبحان الّذی بیده ملکوت کلّ شیء. هر چیزی بالأخره یک راه نفسی دارد، به آن راه نفس هر چیزی می گویند: “ملکوت”؛ و این راه نفسش به دست اوست.
خدا غریق رحمت کند؛ سیّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائی در جواب این سئوال که چرا سوره یاسین را قلب قرآن معرفی کردند، فرمودند: ما همین سئوال را از مرحوم آقای قاضی (رض) داشتیم، ایشان فرمودند: ظاهراً مناسبت آن،بخش پایانی سوره یاسین است که سبحان الّذ ی ب ید ه ملکوت کلّ شیء. اگر چنانچه هر چیزی راه نفسی دارد و راه نفسش به دست اوست، اصلاً کار به دست اوست. لذا آنجا سخن از تسبیح است که در سوره یاسین است، در سوره ملک سخن از تبارک است. تبارک به این عالم برکت، مرتبط است؛ به سبّوأ قدّوس، به آن ماوراء. حکومت اسلامی اگر حضور مردمی است، به حکم مردمی است؛ و اگر چاه نفت و گاز است، اینها همه مبادی قابلی اند. هم دهنه چاه را خدا فرمود به دست من است، هم دهنه دلهای مردم به دست من است! اگر ملّتی با یک کسی بود، او موفق است؛ امّا رهبری دلها به دست خود ملّت نیست، به دست آن شخص هم نیست؛ به دست کسی است که ب ید ه ملکوت کلّ شیء.
نیاز ابراهیم خلیل (ع) به همراهی دلهای مردم با تدبیر الهی
وجود مبارک ابراهیم خلیل خیلی کار کرد؛ اگر قربانی بود که آماده شد، و اگر ورود در آن آتش سوزان بود که آمادگی اش را اعلام کرد، اگر تبر گیری و بت شکستن بود که کرد! هیچ کاری نبود که او نکند؛ کارگری و معماری و مهندسی بهترین بنای عالم، یعنی کعبه بود که کرد. امّا هیچ کدام از اینها را برای تأمین حکومت کافی ندانست! عرض کرد: خدایا! من اگر بخواهم حکومتی تشکیل بدهم؛ مردم با من همراه بشوند، یک. مردم نه خودشان با من همراهند، نه دیگری. رهبری دلهای مردم به دست توست، فاجعل افئدهً من النّاس تهو یلیهم .
سختی ها و مجاهدات ابراهیم خلیل (ع) در راه ابلاغ رسالت
هیچ کاری نبود که وجود مبارک خلیل خدا نکرده باشد! اگر مبارزه بود که تبر گرفت و آن کار را کرد. و اگر آزمون بود که هم در قربان بردن پسر، و هم در ورود در گلستان آتش. و اگر در معماری و کارگری بود؛ و اگر بردن زن و بچّه در راهی که نه تنها دائر نیست، بائر هم نیست. نه تنها بائر نیست، موات هم نیست. نه تنها موات نیست، لم یزرع هم نیست؛ بلکه غیر ذ ی زرع است.
غیر ذ ی زرع یک راه پنجمی است؛ شما می بینید بین قم و تهران موات است، بائر است؛ می شود آبادش کرد. امّا سنگلاخ کوه ابوقبیس به هیچ وجه قابل آبادانی نیست! وجود مبارک ابراهیم عرض کرد: ربّنا نّی اسکنت م ن ذریّت ی ب واد، نه اینکه موات نیست؛ این یک طرف. غیر ذی زرع؛ غیر ذ ی زرع غیر از لم یزرع است! چون لم یزرع یعنی قابل است، ولی آب ندارد فعلاً. فرمود: سنگلاخ به هیچ وجه قابل نیست. وقتی هم هاجر گفت که: آخر لی من تدعنا، من با این بچه شیری اینجا گذاشتی، داری می روی؛ به کی سپردی؟! فرمود: لی ربّ هذه البیّنه . آن که سرزمین دائر را آباد می کند، همین جا هم حضور دارد.
حضرت با همه توان و قدرت های علمی و سابقه مبارزاتی و رهبری و آزمون له، عرض کرد: خدایا! فرزندان من اگر بخواهند حکومتی تشکیل بدهند، مردم را به کعبه دعوت کنند که قبله آنهاست؛ حضور مردمی لازم است،اما حضور مردمی نه به دست خود مردم است و نه به دست فرزندان من! پس این دلها را به آن سمت ببر!
در جریان انقلاب در واقع رهبری دلها به دست او بود! تا برسیم به چاه نفت و گازمان. در همین گذر خان قم، من یک وقتی داشتم می گذشتم، دیدم یکی از این جوانان قمی آنروز گفته بود: اگر آیت الله خمینی به من بگوید اینجا اینقدر بایست، تشنه باش تا بمیری؛ می گویم: چشم. اینقدر عطش بکش تا بمیر، می گویم چشم؛ و همین را هم گفت.
منبع: گوشه هایی از سخنان آیتالله جوادی آملی در دیدار با میرحسین موسوی